ای مهربان تر از برگ.....

ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران

بیداری ستاره در چشم جویباران

ایینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحل

لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران

باز ا که در خیالت خاموشی جنونم

فریادها بر انگیخت از سنگ کوهساران

ای جویبار جاری زین سایه برگ مگریز

کین گونه فرست از کف دادند بیشماران

گفتی به روزگاری مهری نشسته گفتم

بیرون نمیتوان کرد حتی به روزگاران

بیگانگی ز حد رفت ای اشنا مپرهیز

زین عاشق پشیمان سر خیل شرمساران

پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند

دیوار      زندگی   را     زینگونه     یادگاران

وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند

تا در زمانه باقیست اواز باد و باران

 

التماس دعا

سیما